English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ultralight aircraft U هواپیمائی با وزن کمتر از454 کیلوگرم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shots U ساچمه وزنه برای مردان 62/7 کیلوگرم وبرای زنان 520/4 کیلوگرم
shot U ساچمه وزنه برای مردان 62/7 کیلوگرم وبرای زنان 520/4 کیلوگرم
cwts U واحد ورن برابر 34 کیلوگرم امریکا یا 05 کیلوگرم انگلستان
cwt U واحد ورن برابر 34 کیلوگرم امریکا یا 05 کیلوگرم انگلستان
light heavyweight U 5/28 کیلوگرم وزنه برداری وکشتی 18 کیلوگرم
under kg U 56- کیلوگرم
over 0 kg U 08+ کیلوگرم
finweight U 05- کیلوگرم
heavy weight U 18+ کیلوگرم
heavy weight U 38+ کیلوگرم
babyweight U 84 کیلوگرم
bantamweight U 45 کیلوگرم
light flyweight U 84 کیلوگرم
under 0 kg U 06- کیلوگرم
kilograms U کیلوگرم
kilogrammes U کیلوگرم
kilogram U کیلوگرم
flyweights U 25 کیلوگرم
flyweights U 15 کیلوگرم
flyweight U 25 کیلوگرم
kg U کیلوگرم
welterweight U 76 کیلوگرم
middleweight U 47 کیلوگرم
featherweights U 75 کیلوگرم
lightweights U 5/76 کیلوگرم
lightweight U 5/76 کیلوگرم
featherweight U 75 کیلوگرم
lightweight U 06 کیلوگرم
lightweights U 06 کیلوگرم
flyweight U 15 کیلوگرم
light middleweight U 57 کیلوگرم
light welterweight U 76 کیلوگرم
middle heavyweight U 09 کیلوگرم
it weighed kilogrammes U سه کیلوگرم
kilogrammetre U کیلوگرم متر
lightweight U 07 تا67 کیلوگرم
tonne U هزار کیلوگرم
gram U یک هزارم کیلوگرم
grammes U یک هزارم کیلوگرم
grams U یک هزارم کیلوگرم
tonnes U هزار کیلوگرم
tons U 709 کیلوگرم
ton U 709 کیلوگرم
it weighed kilogrammes U سه کیلوگرم درامد
flyweight U 05 تا45 کیلوگرم
it scaled kilograms U ده کیلوگرم درامد
welterweight U 46 تا07 کیلوگرم
flyweights U 05 تا45 کیلوگرم
middleweight U 67 تا38 کیلوگرم
heavy weight U 001 کیلوگرم
featherweights U 85 تا46 کیلوگرم
featherweight U 85 تا46 کیلوگرم
super heavyweight U 001+ کیلوگرم
the weight is kilogrammes U ان 5 کیلوگرم است
bantamweight U 45 تا85 کیلوگرم
lightweights U 07 تا67 کیلوگرم
kilo U یک کیلوگرم معادل هزارگرم
kilos U یک کیلوگرم معادل هزارگرم
where is the kilogramme weight ? U سنگ کیلوگرم کجاست
it weighed kilogrammes U بود سه کیلوگرم وزن داشت
slugged U واحد غیر متریک جرم معادل 9395/41 کیلوگرم
slugs U واحد غیر متریک جرم معادل 9395/41 کیلوگرم
hundredweight U یا 08/05کیلوگرم است ودر امریکابرابر001 رطل یا 63/54 کیلوگرم میباشد
hundredweights U یا 08/05کیلوگرم است ودر امریکابرابر001 رطل یا 63/54 کیلوگرم میباشد
slug U واحد غیر متریک جرم معادل 9395/41 کیلوگرم
shortest U کمتر
minor U کمتر
less than U کمتر از
minus U کمتر
infrequently U کمتر
in a less degree U کمتر
much less U کمتر
less U کمتر
lesser U کمتر
shorter U کمتر
short U کمتر
Lt U کمتر از
sub- U در معنای کمتر
A smaller number . Fewer . U تعداد کمتر
inside of a week U در یک هفته کمتر
he would not accept less U دو روز کمتر
inside of a week U کمتر از یک هفته
low price U قیمت کمتر
minorities U بخش کمتر
cut back <idiom> U استفاده کمتر
minority U بخش کمتر
ammo minus U مهمات کمتر از نصف
short-changing U کمتر پول دادن
underexpose U کمتر از حد لزوم در معرض
less than container load U کمتر از فرفیت کانتینر
stroking U راندن کمتر از فرفیت
under- U پایین تراز کمتر از
le U to Equal or Than Less کمتر از یا برابر با
underprice U قیمت کمتر از رقیب
hypotrophy U رشد کمتر ازمعمول
shoat U خوک کمتر از یک سال
shorthanded U ادامه با بازیگر کمتر
strokes U راندن کمتر از فرفیت
stroked U راندن کمتر از فرفیت
below par U کمتر از ارزش اسمی
below par U کمتر از بهای اسمی
stroke U راندن کمتر از فرفیت
under U پایین تراز کمتر از
short-changes U کمتر پول دادن
short-change U کمتر پول دادن
underquote U کمتر مظنه دادن
short-changed U کمتر پول دادن
lessens U کمتر کردن تقلیل دادن
lessened U کمتر شدن تخفیف یافتن
lessening U کمتر کردن تقلیل دادن
lessening U کمتر شدن تخفیف یافتن
embryos U جنین کمتر از هشت هفته
lessen U کمتر شدن تخفیف یافتن
infant U بچه کمتر ازهفت سال
infants U بچه کمتر ازهفت سال
embryo U جنین کمتر از هشت هفته
lessen U کمتر کردن تقلیل دادن
less developed countries U کشورهای کمتر توسعه یافته
lessens U کمتر شدن تخفیف یافتن
he is well preserved U کمتر نشان پیری در او پیداست
lessened U کمتر کردن تقلیل دادن
weanling U کره اسب کمتر از یک سال
reduced charge U خرج کمتر یا پایین تر توپ
underlet U کمتر از ارزش واقعی اجاره دادن
Is there a road with little traffic? U آیا جاده ای با شلوغی کمتر هست؟
low speed communications U ارسال داده کمتر از بیت در ثانیه
nursery school U مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
undervaluing U کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
undervalues U کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
undervalue U کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
factorial U حاصل همه اعداد کمتر از یک عدد
fasted U عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
fast U عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
undersexed U دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
undervaluation U تقویم یاارزیابی کمتر ازمیزان واقعی
undercool U خیلی کمتر از میزان لازم سردکردن
undermanned U دارای نفرات کمتر از میزان لازم
nursery schools U مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
fasts U عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
eagles U زدن دوضربه کمتر ازاستاندارد در یک بخش
Is there a road with little traffic? U آیا جاده ای با ترافیک کمتر هست؟
multipass overlap U بنابراین نقاط کمتر به نظر می آیند
fastest U عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
eagle U زدن دوضربه کمتر ازاستاندارد در یک بخش
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap U به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
underrated U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrates U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
roundest U تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
to shunt somebody aside U به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
underrate U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
round U تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
dry year U سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
larceny petty U بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
to put somebody in a backwater U به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
bench warmer U ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
bench jockey U ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
to put somebody on the back burner U به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
anticlimaxes U بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
anticlimax U بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
underrating U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
By [In] comparison with the French, the British eat far less fish. U در مقایسه با فرانسوی ها، انگلیسی ها به مراتب کمتر ماهی می خورند.
roundest U تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
round U تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
run U اجرای سیستم با فرفیت کمتر در صورت بروز خطا
infants U در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
infant U در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
hoods U پوشش صوتی روی خط چاپگر که صدای آن را کمتر میکند
hood U پوشش صوتی روی خط چاپگر که صدای آن را کمتر میکند
runs U اجرای سیستم با فرفیت کمتر در صورت بروز خطا
fewest U تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
few U تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
fewer U تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
small claim U ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
refan U جایگزین کردن فن اصلی بافنی با قطر بزرگتر و مراحل کمتر
diminished radix complement U نمایش اعداد که در آن هر رقم در عدد از یک واحد کمتر از پایه کم خواهد شد
hypoventilation U تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
man down U بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
bravo, pattern U شکلی که حرارت سنج اب درعمق کمتر از 001 فاتوم نشان میدهد
wrought U اهنی که کمتر از سه درصد ذغال دارد و خیلی سخت و چکش خور است
underdistance U روش تمرینی دونده درمسافتی کمتر از معمول مسابقه برای ازدیاد سرعت
complements U 1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
complementing U 1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
bell 0 U فرم استاندارد انتقال توسط تلفن با سرعت 003 بیت درثانیه یا کمتر
complement U 1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
to sugar-coat the pill [American E] <idiom> U چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
delayed penalty U چشمپوشی از پنالتی وقتی تعداد بازیگر کمتر چهار نفردر یک تیم شود
to sweeten the pill <idiom> U چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
cam ground piston U پیستونی که قطر ان در امتدادموازی با انگشتی کمتر ازقطر ان در امتداد عمود برانگشتی باشد
to sugar the pill <idiom> U چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
complemented U 1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
percentile U یکی از مجموعههای نودونه طرح کمتر از آنکه کل درصد چیزی از بین روند
lightening hole U سوراخی که در قسمتی ازسازه که کمتر تحت تنش قراردارد برای کاهش وزن ایجادمیشود
broad arrow engine U موتور پیستونی با سه ردیف سیلندر که با زاویه کمتر از09 درجه نسبت به یکدیگرقرارگرفته اند
absolute advantage برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
data diddling U روشی که در ان داده قبل واردشدن به یک فایل کامپیوتری که در ان کمتر قابل دسترس میباشد اصلاح میشود
large model U مدل حافظه که کد و داده تا کلید بایت جریان دارند ولی اندازه ترکیبی باید از مگابایت کمتر باشد
hyperventilation U تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
choke bore U روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
accelerated depreciation U استهلاک زودرس [روش استهلاک دارایی در مدتی کمتر از زمان مقرر]
output bound U وسیلهای که عمل به خارج فرستادن داده ها را باسرعتی کمتر از ورود داده هاانجام بدهد
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com